گفتين وقتي بچه بودم از بيرون مي گرفتم، من گفتم الان فکر ميکنه من 7-8 سالمه که هيچي بلد نيستم بپزم... :)))

يه بار کوچکتر که بودم يه کتاب شيريني پزي خريدم، اما اکثراً خراب ميشد... الانم هر از گاهي کيک مي پزم، خداييش کيکه خوشمزه ميشه، ولي ديگه خامه و اينطور چيزا بلد نيستم درست کنم که بشه عين قناديا... البه يه بار خامه درست کردم ولي بدمزه شد...!!!!

اما شما واقعاً عين قناديا مي پزي... گمون نمي کردم کسي تو خونه خودشون عين قناديا بپزه... :)

عجب شيريني و غذا هايي مي پزي...!!!

بازم ميگم من فقط تو اين فيلم خارجيا ديده بودم خودشون تو خونشون از اين چيزا مي پزن... عادم ياد فيلم خاله هتي ميافته، ميرفتن خونه همديگه هميشه موقع شام "پاي سيب" داشتن... :))

راستشو بخواي منم چند بار شيريني و کيک پختم ، هميشه شيرينيام مزه خمير ميده، فقط کيکه خوشمزه ميشه، که اونم خيلي قيافش زشت ميشه...

عامو تو عين قناديا درست مي کني....!!!

زندگي بايد کرد

گاه با يک گل سرخ

گاه با يک دل تنگ

گاه با سو سوي اميدي کمرنگ

زندگي بايد کرد

گاه با غزلي از احساس

گاه با خوشه اي از عطر گل ياس

زندگي بايد کرد

گاه با ناب ترين شعر زمان

گاه با ساده ترين قصه يک انسان

زندگي بايد کرد

گاه با سايه ابري سرگردان

گاه با هاله اي از سوز پنهان

گاه بايد روئيد

از پس آن باران

گاه بايد خنديد

از غمي بي پايان

لحظه هايت بي غم

روزگارت آرام

خوبم نيستم اصلا