• وبلاگ : عرشياي مشرقي
  • يادداشت : شکلات
  • نظرات : 1 خصوصي ، 20 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 1 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    خواهر دوستم 3 4 سالشه رفته بود تو اتاقش داشت با عروسکاش باز? م?کرد ?هو اومدد ب?رون زد ز?ر گر?ه پرس?د?م چ? شده گفت عروسکام منو باز? نم?دن . .

    :|


    vaaaaaaaaaaaaay man asheghe shokolatam

    پاسخ

    :)))))))))))))))))))))) نوش جون
    ميگم، اين همون شکلاتي نيست که تو کتاب حرفه و فن راهنمايي بود...؟! (خيلي خوشمزه بود)
    (يادم باشه از خاطرات آشپزي توي مدرسه راهنماييمون يه پست بذارم)

    بچه که بودم ،خواهرم هميشه مي خواست، آبنبات و شکلات درست کنه(البته اونم بچه بود)
    يه چيز سياه و بدبو و تلخ، ميداد دستمون ميگفت اين آبنباته...!!
    مام تا تهش رو مي خورديم، کلي هم کيف مي کرديم که آبنبات خونگي داريم مي خوريم...!! :))

    پاسخ

    نميدونم خودشه يا نه. احساس ميکنم يه چي کم داره:)به به يه پست خاطرات پسرونه ي ديگه:))))))))بله ديگه بايدم دست پخت آبجيتو بخوري و کيف کني:))))
    + شيرينكده 
    منم خيلي اون شكلاتا رو دوست داشتم يادمه تو زرورق ميزاشتيمشون
    من كتاب حرفه و فن مو دارم هر وقت فرصت كردم ميارمش و دستورش بهت ميگم
    اينم خيلي خوشگل شده
    مرسي سحر گلي
    پاسخ

    آره من چون کم درست کردم ديگه گذاشتم تو اين قالب. بي مصرف نمونه ديگه وايه يه قالب فسقلي 7 تومن زياده ديگه:)))))))))))))))))))))))))))) واي داريش؟ من همه ي کتابامو ريختم دور. اين دانشگاهم تموم شه راحت ميشم:))) قربونتتتتت
    به به چه خوشمزه !..
    پاسخ

    نوش جون:)
    من وحيد هستم وبلاگ قشنگي داريد اگر مايل به تبادل لينک هستيد به سايت من سري بزنيد.
     <      1   2